معنی آبشار ریجاب
حل جدول
از جاذبههای گردشگری استان کرمانشاه
آبشار لرستان
آبشار شوی، آبشار بیشه، آبشار «آب سفید»، آبشار نوژیان، آبشار چکان، آبشار وارک، آبشار سرکانه
آبشار توگلا
دومین آبشار بلند جهان
آبشار ویکتوریا
آبشار مرزی زامبیا و زیمباوه
آبشار
شلال
آبشار دیوساگو
آبشار مرزی آرژانتین و برزیل
لغت نامه دهخدا
ریجاب. (اِ مرکب) رافد. رافده. ساعده. آبراهه. ریزاب. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به مترادفات کلمه شود.
ریجاب. (اِخ) یکی از دهستانهای کرند شهرستان شاه آباد و آن از سه ده ریجاب، یاران و زرده، تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). رجوع به ریجاب (دهی از بخش...) شود.
ریجاب. (اِخ) دهی از بخش کرند شهرستان شاه آباد. دارای 550 تن سکنه. محصول عمده ٔ آنجا میوه و غلات و حبوب و توتون و لبنیات و انجیر و انار و گردوی آن به فراوانی و خوبی معروف است. زیارتگاه ابودجانه در آن مورد توجه اهل تسنن است. سه آبادی ریجاب، یاران و زرده به نام دهستان ریجاب خوانده می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
آبشار
آبشار. (اِ مرکب) (از: آب، ماء + شار، از شاریدن به معنی فروریختن، سکب) آب جوی ونهر بزرگ که از بلندی فروریزد. مصب. شَلاّ له. || سنگ مشبک که بر دهانه ٔ ناودانها نصب کنند.
واژه پیشنهادی
فارسی به انگلیسی
Fall, Waterfall
نام های ایرانی
دخترانه، آبی که به طور طبیعی از بلندی به پستی فرو می ریزد
فارسی به ایتالیایی
cascata
معادل ابجد
720